واس خاطر چشات از همه چیم گذشتم حرومت لعنتی چرا پنهان کنم ...


دلم واست تنگ شده

دلتنگی

چرا پنهان کنم؟ عشق است و پیداست

درین آشفته اندوه نگاهم

تو را می خواهم،ای چشم فسون بار!

که می سوزی نهان از دیرگاهم

چه می خواهی از این خاموشی سرد؟

زبان بگشا که می لرزد امیدم!

نگاه بی قرارم بر لب توست

که می بخشی به شادی ها نویدم!

دلم تنگ است و چشم حسرتم باز

چراغی در شب تارم برافروز!

به جان آمد دل از ناز نگاهت

فرو ریز این سکوت آشنا سوز!

 

نوشته شده در پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:,ساعت 1:15 توسط اشکان| |


Power By: LoxBlog.Com